پست چهاردهم

آقا سینا دارن با تلفن حرف میزنن و ما به این فکر افتادیم اینجا پست بگذاریم این قسمت اول بقیشو ادیت خواهیم زد
ادیت: تلفنش تموم شد و چشم روزگار نزنم شرایط بر وفق مراد است. اینجانب فردا اولین کشیک تاریخ خویش را خواهم رفت و سرویس غیور عفونی را کن فیکون خواهم کرد. دستمایه شوخی است که اینجا بدون فکر و سنتز کلی مینویسم و در مورد قلب 50 کلمه به ذهنم نمیرسه. نه که نرسه ولی برسه هم سختگیرم پاش. اینجا به یه ورم نیس چی مینویسم با عرض پوزشا. پس فردا امتحان اخلاق و درگیری کار های المپیاد. کاملا بی ربط یادم اومد سینا رو دوسش دارم بچه گل و پاکیه. خلاصه همین.
به رسم ادب
به امید خدا